ترجمه مقاله

حذیم

لغت‌نامه دهخدا

حذیم . [ ح ُ ذَ ] (اِخ ) حنیفی . جد حنظلة، و مکنی به ابوحذیم است . به خدمت پیغمبر رسید. خود و پدرش صحابی هستند. ابن منده او را یاد کرده و او را غیر از حذیم بن حنیفة دانسته است . ابن اثیر گوید: چون ابن منده اختلاف پیش و پس بودن در نسب وی دید او را دو تن محسوب داشت . عسقلانی گوید: من در نسخ ابن مندة چنین اشتباهی نیافتم ، و ابن اثیر خود اشتباه کرده است ، بدلیل اینکه گوید: مکنی به ابوحذیم است ، در صورتی که ابن منده چنین نگفته است مگر در حق حنیفه . ذهبی در «تجرید» اشتباه را بزرگ تر کرده گوید: چنانکه میگویند او و پدر و پسر و پسر پسرش صحابی هستند و این بکلی غلط است .او گمان برده که حذیم پدر حنیفه است زیرا دیده ابن اثیر او را جد حنظله خوانده است . ولیکن ما میدانیم نام پدر حنیفه جبیر است . (الاصابة ج 1 ص 333 و ج 2 ص 77 قسم چهارم ) (قاموس الاعلام ترکی ). و در قاموس اللغة و تاج العروس نیز حذیمةبن حنیفةبن حذیم خوانده شده است .
ترجمه مقاله