ترجمه مقاله

خارج زدن

لغت‌نامه دهخدا

خارج زدن . [ رِ زَ دَ ] (مص مرکب ) زر قلب ناروا بسکه زدن یعنی خارج از دارالضرب . (آنندراج ). زر قلب را خارج از دارالضرب سکه زدن . از مصطلحات . (غیاث اللغة). مقابل رائج . (آنندراج ). رجوع به رائج شود :
بی اصول قدمش سکه ٔ رائج نزنی
خارجی واقف دم باش که خارج نزنی .

میرنجات (از آنندراج ).


رجوع به خارج نزدن شود.
ترجمه مقاله