ترجمه مقاله

خروسک

لغت‌نامه دهخدا

خروسک . [ خ ُ س َ ] (اِ مصغر) تصغیر خروس . (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). || نام جانوریست سرخ رنگ و بیشتر در حمامها بهم میرسد. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || گوشت پاره ای را گویند که بر دهن فرج زنان می باشد و آنرا بعربی بظر گویند . خروس . خُروسه . گندمک . بظر. (زمخشری ). چوچوله . (یادداشت بخط مؤلف ). || پوست ختنه گاه مردان را گویند. (از برهان قاطع) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || ورم با تشنج حلقوم که بیشتر در کودکان عارض میشود و بر اثر آن کودک بگاه سرفه چون خروس صدا می کند. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله