ترجمه مقاله

خل

لغت‌نامه دهخدا

خل . [ خ ُ ] (اِ) آب بینی انسان و گوسفند و امثال آن . (برهان قاطع). خِل . || سوراخ مقعد بزبان گیلگی . (از برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). || خاکستر. (برهان قاطع) (از انجمن آرای ناصری ). مرحوم دهخدا می گویند اصل این کلمه ٔ خاکستر مخلوط به آتش است و کلمه ٔ «کول » آذری بمعنی آتش از همین کلمه ٔ خل است و در کلمات خاک و خل و خلواره این کلمه با اتباعی آمده است :
پیل مست ار بر در کاخش کند روزی گذار
شیر نر گر بر سر کوخش کند وقتی گذر
آتش خشمش دو دندان خل کند بر پیل مست
آفت سهمش دو ساعد بشکند بر شیر نر.

فرخی (از انجمن آرای ناصری ).


ترجمه مقاله