ترجمه مقاله

داعی

لغت‌نامه دهخدا

داعی . (اِخ ) (شاه ...) (یا داعی شیرازی ) فخرالعارفین سیدنظام الدین محمودبن حسن الحسنی ، ملقب به داعی الی اﷲ، شاه داعی ، داعی . از سادات حسنی شیراز و از نوادگان داعی صغیر است . داعی صغیر چهارمین امیر سلسله ٔ علویان طبرستان است مقتول 316 هَ . ق . و از سادات حسنی است و ناچار نواده ٔ او شاه داعی نیز بر خلاف گفته ٔ تذکره نویسان از سادات حسنی خواهد بود نه حسینی و خود وی نیز در مقدمه ٔ نثری دواوین خویش را صریحاً حسنی گفته است ، همچنانکه انتساب به داعی صغیر نیز تصریح خود اوست و تخلص «داعی » نیز از این ممر مختار وی گشته . این تخلص در قسمت اعظم اشعار وی آمده است ، اما بعدها علاوه بر تخلص داعی ظاهراً بمناسبت لقب نظام الدین تخلص «نظامی » را نیز برگزیده است . وفات شاه داعی سال 810 هَ . ق . است . در سال وفات وی صاحبان تذکره را اتفاقی نباشد، فسائی در فارسنامه گوید که به سال هشتصد وشصت و اند در شیراز درگذشته است . نائب الصدر در طرائق الحقایق گوید به سال 867 یا 869 وفات یافته است وهدایت سال 867 را انتخاب کرده و فرصت الدوله در آثارعجم متذکر سال 870 هَ . ق . است . و این اخیر با توجه بمنقورات سنگ متصل سنگ مزار داعی در شیراز ظاهراً قطعی ترین تاریخ فوت داعی است . شاه داعی در شیراز از مادر بزاده و در اوان جوانی دست ارادت بشیخ مرشدالدین ابواسحاق داده است و سپس به اشارت این راهنما قصد کرده است که بلنگر شاه قاسم انوار و یا بقعه ٔ شاه نعمةاﷲ ولی برود و سپس بایزید بسطامی در عالم خواب وی را وامیدارد که به ماهان سفر کند و داعی به اتفاق سیدسراج الدین یعقوب برادر مهتر خود و شجاع الدین عزیز از سادات انجو و یک دو ملازم عازم کرمان میشود و با تحمل دشواریهای بسیار بدانجامیرسد و درک محضر شاه نعمةاﷲ ولی میکند و لبریز از جذبات عرفانی ربانی و سرشار از فیض انوار پیری روحانی به شیراز باز میگردد و این سفر علی التحقیق پیش از سال 834 هَ . ق . است که سال درگذشت شاه نعمة اﷲ ولی است و پس از سال 826 هَ . ق . که آغاز شاعری داعی است . خود وی درباره ٔ این سفر ظاهری و سیر معنوی گوید:
شدم بخطه ٔ کرمان و جانم آگه شد
که مرشد دل من شاه نعمةاﷲ شد
چو نور دینش لقب از سماء عزت بود
کسی که قدح درو کرده است گمره شد
مرا اگرچه بسی نسبت است در ره فقر
نخست جان و دلم سوی او موجه شد
گرفت دست من و دامنش گرفتم من
ز بیعت و نظرش روی من در این ره شد
نهان نبود که او بود قطب روی جهان
ز داعی این سخن حق کجا مموه شد
از معاصران داعی جز شاه نعمةاﷲ ولی ، کسانی را که داعی ذکری از ایشان کرده است ، شیخ مرشدالدین ابی اسحاق . نظام الدین احمد اطعمه و سلطان ابوالعزعبداﷲ را، که بقرائن باید میرزا بایسنقر فرزند امیر تیمور گورکان باشد، میتوان نام برد. اما آثار داعی قسمتی منظوم است و بخشی منثور. آثار منظوم وی مشتمل است بر:
الف - مثنویهای ششگانه مشهور به سته ٔداعی بدین شرح : 1- مثنوی مشاهد دارای 537 بیت که به سال 836 به انجام رسیده است . 2- مثنوی گنج روان دارای 774 بیت و841 پایان پذیرفته . 3- مثنوی چهل صباح دارای 736 بیت و سال اتمام آن 834 است . 4- مثنوی چهارچمن که 910 بیت دارد و842 تمام شده است . 5- مثنوی چشمه ٔ زندگانی که دارای 768 بیت میباشد و سال اتمام آن 856 است . 6- مثنوی عشق نامه که 1666 بیت دارد وبسال 856 بفرجام برده است .
ب - دواوین : 1- قدسیات ، مذیل به کتاب مناجات و نعت و منقبت ، دارای 846 بیت . 2- واردات ، منضم به او ترجیعات و قصاید و نظم عربی و ملمع و اشعار متنوعه ٔ بدیهیه . دارای 2613 بیت . 3- صادرات . مردف بشعر شیرازی موسوم به «کان ملاحت » دارای 1326 بیت .تاریخ سرودن دواوین سه گانه مؤخر بر سال 865 نیست زیرا در این سال خود شاعر بجمعآوری این اشعار اشارت کرده است . 4- سخن تازه . دارای 1067 بیت . 5- فیض مجدد که 2352 بیت دارد. دو قسمت اخیر پس از سال 865 سروده شده است و شاعر در دیباچه ٔ دواوین بدان تصریح کرده است . بر رویهم شاه داعی را در مثنویها و دواوین وسخن تازه و فیض مجدد 13658 بیت شعر است و سه بیت نیز در پشت نسخ کلیات وی ضبط است و دو بیت نیز در نامه ٔ دانشوران (ج 7 ص 151) در رثاء شاه نعمت اﷲ ولی به وی نسبت داده شده است . ساقی نامه ای نیز به وی نسبت داده اند مضبوط در نسخه ٔ ایندیا آفیس دیوان هندش 1298 امااز صحت انتساب و تعداد ابیات آن اطلاعی در دست نیست .ابیاتی نیز در رسالات نثری وی آمده است اما آثار نثری شاعر بسیار است وفرصت الدوله در آثار عجم آن آثار را تعداد میکند ولی از آن جمله فقط 16 رساله ٔ نثری ذیل در دست است به انضمام گلشن راز وی بنام نسائم الاسحار (نسخه ٔ کتابخانه ملک و نسخه ٔ مدرسه ٔ عالی سپهسالار شماره 323):
1- رساله ٔ راه روشن . 2- رسالةالکلمات الباقیه . 3- رساله ٔ نظام و سرانجام . 4- رساله ٔ کمیلیه ٔ ثانیه . 5- رسالةالمسمی بترجمةالاخبار العلویة. 6- رساله ٔ چهار مطلب . 7- رساله ٔ درالبحر. 8- رساله ٔ شجریه . 9- الرسالة المسمی به اسوةالکسوة. 10- تاج نامه . 11- رساله ٔ تحریر معنی الوجود. 12- رسالةالمسمی بکشف المراتب . 13- رساله ٔبیان عیان . 14- رساله ٔ لطایف . 15- ترجمه ٔ رساله ٔ شیخ محیی الدین . 16- شرح بیت شیخ عطار. اما مقام شاعری داعی آنچه در شعر شاعری داعی مهم است ، گذشته از دقت معانی در استواری کلام و فخامت الفاظ و صرفنظر از مشرب عارفانه و باریک اندیشی صوفیانه و جذبه ها و وجدها و حالهای او که خود جداگانه سرچشمه ٔ ذوق و شوق و دقت و رقت است دو نکته است : یکی آنکه شاعر شیرازی در عین ارادت ورزی به شاه نعمت اﷲ ولی پیرو مکتب والای مولوی است و در مثنوی سرایی همچون او گرم رو و پرشور سخن میراند و دست افشان و پای کوبان قول و غزل سرمیدهد و معانی باریک و مضامین بلند را هر چه ساده تر و شیرین تر در خلال عبارات و حکایات و امثال و قصص بروش مثنوی در «سته ٔ» خود، خاصه در مثنوی عشق نامه آبدار و جاندار ودلنشین بیان میکند. بیت ذیل اقراری است متواضعانه از پیروی ملای روم :
ای زبان آتشین خوش میروی
گرم وپرحالت بطرز مثنوی .
نکته ٔ دوم تفننی است که در مثنوی سرایی کرده است و جالب آنکه این تفنن در هر مثنوی از طرز دیگر است و گونه ٔ دیگر دارد مثنوی مشاهد او در حقیقت مشهد و مظهر تعدادی مطالب و عناوین و معانی عارفانه چون رضا و تسلیم و توحید و توکل و... است و در هر مشهدی قطعاتی آبدار و نغز، البته بصورت مثنوی به موضوع مورد بحث در آن مشهد اختصاص داده شده و سپس آن قطعات مثنوی به غزلی نغز وپرمعنی منتهی گردیده و همین ترتیب تا پایان مثنوی تکرار شده است . مثنوی گنج روان چند مقالت دارد و هر مقالت ابیاتی و بدنبال آن ابیات قطعه ای تحت عنوان مثال و حکایتی منظوم با نتیجه ای اخلاقی و عارفانه دارد. در هر یک از مثنویهای چهل صباح و چهارچمن و چشمه ٔ زندگانی نیز تفننی خاص و تغییر لون شاعری و شعرسرایی دیده میشود و آخرین مثنوی وی یعنی عشق نامه جان کلام استاد و غایت سخن پردازی او و ممتلی به افکار بلند و معانی باریک است و استاد را حال در غزلیات و قصاید و دیگر اشعار بهمین منوال است و غزلیات او با غزلیات عراقی و مولوی پهلو تواند زد. جان سخن اینکه شاه داعی عارف و شاعر نامی قرن نهم هجری مقامی ارجمند و اندیشه ای بلند و سخنی دلپسند دارد و در سلوک معنوی بقول ابوسعید ابی الخیر «یکسوبین و یکسان نگر» است و در شاعری و سخن پردازی پر از ذوق و ابتکار. و شعر و سخن وی زاییده ٔ قریحتی است خداداد. نثر وی نیز زیبا و فریبا است . حسن ختام را این غزل نغز وی نقل میگردد.
یا همه او یا همه ما ای عزیز
اینهمه خود را منما ای عزیز!
ما و تو و او همه زینجا برو
چون همه رفتند بیا ای عزیز!
سوی خرابات بخود میروی
نیست چنین راه فنا ای عزیز!
بیخبر از لذت جام فنا
مست دروغی ز بقا ای عزیز!
نیست به از طاعت پروردگار
گر نکنی میل ریا ای عزیز!
تا بتوان از پی شهوت مرو
الحذر از دام بلا ای عزیز!
داعی ما گفت حدیثی و لیک
تا چه کند سر قضا ای عزیز!
و نیز رجوع کنید به مقدمه ٔ کلیات شاه داعی چ دبیرسیاقی ج 1 و مقدمه ٔ کتاب شانزده رساله ٔ داعی .
ترجمه مقاله