ترجمه مقاله

دلیک

لغت‌نامه دهخدا

دلیک . [ دَ ] (ع ص ) مرد آزموده کار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، دُلُک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ) خاکی که باد آن را بیخته و برده باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || طعامی است که از مسکه و شیر یا از مسکه و خرما ترتیب دهند. (منتهی الارب ). طعامی است از کره و شیر چون ثرید. (از اقرب الموارد). || نانی که در روغن و انگبین شکنند. (مهذب الاسماء). چنگال . (یادداشت مرحوم دهخدا).
ترجمه مقاله