ترجمه مقاله

راقم مشهدی

لغت‌نامه دهخدا

راقم مشهدی . [ ق ِ م ِ م َ هََ ] (اِخ ) میرزا سعدالدین محمد پسر خواجه غیاث الدین که در شهرهای هندتجارت میکرد و پسرش سعدالدین نیز به هند رفت و به اسلام خان مشهدی شاهجانی پیوست و از وی نیکوییهای فراوان دید و چنانکه از نوشته ٔ تذکره ٔ نصرآبادی (ج 4 ص 85) برمی آید پس از آن به اصفهان برگشت و شاه سلیمان او را نخست بسمت والی هرات و سپس به استانداری کل خراسان برگزید. بلگرامی در خزانه ٔ عامره ص 238 پس از شرح مطالب بالا افزاید که : به نسخه ای از دیوان راقم دست یافته است که بیشتر آن غزلیات است و برخی قصاید و قطعات و رباعیات نیز در آن گرد آمده است . این دیوان دارای دو دیباچه است که یکی به خامه ٔ خود سعدالدین است درکمال شیوایی و متانت ، و دیگری از محمد صادق مشهدی است . سپس از او یکصد و بیست و چند بیت نقل کرده است . در ضمن ، شرح حال او در آتشکده ٔ یزدان ص 290 آمده و نیز صاحب تذکره ٔ غنی در ص 55 گفته است که : عظیمای نیشابوری و شوکت و مقیمای مشهدی او را مدح گفته اند. مرگ وی بسال 1100 هَ . ق . بوده است و نسخه ای از دیوان او در کتابخانه ٔ ملک بشماره 5297 و کتابخانه ٔ بنگاله و موزه ٔ بریتانیا یافت میشود. همانطوری که در فهرست ریو ص 332 آمده است . (از الذریعة ج 9 ص 351). ادوارد براون در تاریخ ادبیات ایران او را راقم هندی نامیده است . رجوع به تاریخ ادبیات ادوارد براون ج 4 ص 177 شود.
ترجمه مقاله