ترجمه مقاله

رجل

لغت‌نامه دهخدا

رجل . [ رَ ] (ع ص ، اِ) مرد فروهشته موی یا آنکه موی او میان فروهشته و مرغول باشد، و کذلک شَعْر رجل (به فتح و تثلیث ). ج ، اَرْجال ، رُجالی ̍. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شعررجل ؛ مویی که بین مجعد و فروهشته باشد. (از اقرب الموارد). || مرد، مقابل زن . (ناظم الاطباء).لغتی است در رَجُل . (از اقرب الموارد). || ج ِ راجل . (اقرب الموارد) (ترجمان القرآن ). رجوع به راجل شود. || بهمة رجل ؛ شتر ریزه ٔ با مادرگذاشته . ج ، اَرْجال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله