ترجمه مقاله

رسم کردن

لغت‌نامه دهخدا

رسم کردن . [ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نوشتن و رقم کردن . (ناظم الاطباء). نوشتن . (یادداشت مؤلف ): بر او صد دینار رسم کردند؛ یعنی نوشتند. (یادداشت مؤلف ). || نشان نمودن . || نقشه کشیدن . (ناظم الاطباء). ترسیم کردن . کشیدن . (یادداشت مؤلف ). || نقش نمودن . (ناظم الاطباء). || رسم نهادن . معمول ساختن . (یادداشت مؤلف ). متداول کردن . || ستودن . (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله