ترجمه مقاله

زاهل

لغت‌نامه دهخدا

زاهل . [ هَِ ] (ع ص ) اسم فاعل از زهل بمعنی تباعد. (المنجد). || مجازاً غافل : و او از ترقب و ترصد حساد مکار غافل و از عناد روزگار زاهل . (جهانگشای جوینی ). || زاهل العقل ؛ مجازاً، ابله . آنکه کار از روی عقل نکند. || ثابت دل . مطمئن القلب . (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (آنندراج ) (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله