ترجمه مقاله

سروان

لغت‌نامه دهخدا

سروان . [ س َرْ ] (اِخ ) شهرکی است [ از حدود خراسان ] و او را ناحیتی خرد است که الین خوانند و گرمسیر است . و اندر وی خرما خیزد وجایی استوار است . (حدود العالم ). شهرکی از اعمال سیستان . در این شهر میوه های فراوان و انگور و خرمای زیاد یافت شود. و در دومنزلی بست واقع است . (از معجم البلدان ). رجوع به سراوان و تاریخ سیستان ص 30 شود.
ترجمه مقاله