ترجمه مقاله

شامی

لغت‌نامه دهخدا

شامی . (ص نسبی ) مرکب از: شام و یای نسبت . منسوب به شام . از مردم شام . (یادداشت مؤلف ) (از ناظم الاطباء).
- شامی کباب ؛ رجوع به همین ترکیب در ردیف خود شود.
- عبای شامی ؛ عبا که در شام بافند و از آنجا آورند.
- کباب شامی ؛ رجوع به شامی کباب شود.
|| (اِ) قسمی از پارچه ٔ ابریشمی است که بر آن رنگهای مختلف درهم بافته است . گویا وجه تسمیه این است که این قسم پارچه را اول از ملک شام می آوردند. (فرهنگ نظام ). || شام و شامگاه . (از آنندراج ). وقت شام . (غیاث اللغات ). || طعام شب . (ناظم الاطباء). || ثمره ٔ توت را اگر ترش باشد شامی خوانند. (یادداشت مؤلف از نزهة القلوب ).
ترجمه مقاله