ترجمه مقاله

فلج

لغت‌نامه دهخدا

فلج . [ ف َ ] (ع اِ) گزند. (منتهی الارب ). || نیمه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، فلوج . || جوی خرد. (منتهی الارب ). رجوع به فُلُج شود. || (مص ) فیروزی و رستگاری یافتن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || قسمت کردن . || دونیم ساختن . || زمین شکافتن بجهت زراعت . || خراج بریده واجب کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به فلوج شود.
ترجمه مقاله