ترجمه مقاله

قتاد

لغت‌نامه دهخدا

قتاد. [ ق َ ] (ع اِ) درختی است سخت خارناک .ج ، اقتاد. اَقتُد. قتود. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
- امثال :
من دونه خرطالقتاد . (منتهی الارب ). درخت سختی است که خار آن مانند سوزن و این نوع را اعظم خوانند و در مثل است : من دونه خرطالقتاد؛ یعنی خرط قتاد از آن آسان تر است یا بعبارت دیگر بدان دسترسی پیدا نشود مگر با مشقت و رنج فراوان مانند خرط قتاد. و اما قتاد اصغر گونه ای است که میوه ٔ آن مانند عشر نفاخ است . (اقرب الموارد). اسم خاری است که به فارسی گون نامند و نوارس قسمی از اوست که به فارسی قیج گویندو کتیرا صمغ گون است . در دوم گرم و خشک و آب او جهت سرفه و ضیق النفس و طلای او با عسل جهت رفع اثار جلد مفید است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
ترجمه مقاله