ترجمه مقاله

لاش کردن

لغت‌نامه دهخدا

لاش کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غارت کردن . یغما کردن :
ای پسرگر دل و دین را سفها لاش کنند
تو چو ایشان مکن و دین و دل خویش ملاش .

ناصرخسرو.


|| تباه کردن . نابود کردن :
دیر نپاید که کند گشت چرخ
اینهمه را یکسره ناچیز و لاش .

ناصرخسرو.


ترجمه مقاله