ترجمه مقاله

مذل

لغت‌نامه دهخدا

مذل . [ م َ ذِ ] (ع ص ) مرد تنگدل به ستوه آمده ٔ بی آرام . (از منتهی الارب ). قلق . ضجور. (اقرب الموارد) (از متن اللغة). مذیل . (متن اللغة). || فاش کننده ٔ راز. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || دهنده . (منتهی الارب ). آنکه مالی را که دارد به دیگران بذل کند و رازی را که میداند افشا کند. مَذل .(از متن اللغة). || آنکه خود را باز نتواند داشت . (منتهی الارب ). که قادر بر ضبط نفس خویش نیست . (از متن اللغة). || سست . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله