ترجمه مقاله

مصوح

لغت‌نامه دهخدا

مصوح . [ م ُ ] (ع مص ) مصح . (ناظم الاطباء). ناپیدا شدن . ناپدید شدن . (تاج المصادر). و رجوع به مصح شود. || مدروس شدن . (المصادر زوزنی ). فرسوده و مدروس و محو شدن اثر خانه . (از اقرب الموارد). || کهنه شدن جامه و رنگ برگردانیدن . (آنندراج ). || رفتن و سپری شدن . || تراویدن . || ربودن چیزی را. || استوار شدن بیخ موی گرداگرد سم اسب و مأمون شدن از افتادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || رنگ برگردانیدن شکوفه ٔ نبات . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || کوتاه شدن سایه . || سپری گردیدن شیر شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || به گردانیدن بیمار را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله