ترجمه مقاله

ملایمت

لغت‌نامه دهخدا

ملایمت . [ م ُ ی َ / ی ِ م َ ] (از ع ، اِمص ) سازواری . (غیاث ). مأخوذ از تازی ، موافقت و سازواری . (ناظم الاطباء). ملائمة. و رجوع به ملائمة شود. || مجازاً به معنی نرمی . (غیاث ). خوشی و خوبی و نرمی .
- باملایمت ؛ بانرمی و باآهستگی و با درنگ و آرام .
|| مدارا ونزاکت و لطافت و زیبایی و شیرین کاری و ملاطفت و مروت و خوش رویی .
- ملایمت کردن ؛ انسانیت و مردمی کردن و مهربانی نمودن و شیرین زبانی و نرمی کردن .
|| دست آموزی و فرمان برداری و آرامی . (ناظم الاطباء). || دو چیز را فراهم آوردن . (غیاث ).
ترجمه مقاله