ترجمه مقاله

ملوز

لغت‌نامه دهخدا

ملوز. [ م ُ ل َوْ وَ ] (ع ص ) حلواءملوز؛ حلوایی بادام مغز کرده . (مهذب الاسماء). خرمای بادام پرکرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). خرمای پرکرده از بادام و جوزاغند. (ناظم الاطباء). خرمای هسته بیرون کرده و لوز به جای هسته نهاده .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || روی نیکو و ملیح . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد): وجه ملوز؛ روی نیکو و ملیح . (ناظم الاطباء). || بادامی شکل و شبیه به بادام . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله