ترجمه مقاله

موجب

لغت‌نامه دهخدا

موجب . [ ج َ ] (ع ص ) ایجاب کرده شده . لازم آمده . لازم گردانیده شده و مقررکرده شده . || مثبت . ضد منفی . (ناظم الاطباء)؛ استثناء در کلام تام موجب . || (اصطلاح فلسفی ) به معنی ضد مختار است . (از فرهنگ اصطلاحات فلسفی سیدجعفر سجادی ).
ترجمه مقاله