ترجمه مقاله

ناصابر شدن

لغت‌نامه دهخدا

ناصابر شدن . [ ب ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بی تاب شدن . بی تابی کردن . جزع و فزع کردن . اضطراب و قلق نمودن :
هر زمان دزد اندرافتد کلبه را غارت کند
مرغ چون بازاریان بر کار ناصابر شود.

منوچهری .


رجوع به ناصابر شود.
ترجمه مقاله