ترجمه مقاله

هامرز

لغت‌نامه دهخدا

هامرز. [ م َ ] (اِخ )از سرداران دوره ٔ ساسانی است که ابن بلخی وی را از سرداران پرویزبن هرمز شمرده . و در تاریخ طبری (بلعمی )وی از سران سپاه انوشیروان ذکر شده . منصور جوالیقی در المعرب گوید: الهامرز، اسم بعض مرازبة کسری ، و کان علی میمنة جیشه یوم ذی قاره و قال هانی ٔبن قبیصة:
متی یلقنا الهامرز نعصف بیومه
و تخذله اقیاله و مرازبه .
حمزه ٔ اصفهانی نام پدر هامرز را «آذرکر» نوشته ، ولی در مجمل التواریخ و القصص نام پدر وی «ادروکوف » آمده و درباره وی چنین نوشته اند: الهامرزبن ادرکوف امیر لشکریان بود در حرب ذی قار، و آن از بزرگان سپاه خسروپرویز بوده است . صاحب عقدالفرید نام وی را «الهامرز التستری » آورده . هامرز فرمانده سپاه ایران در جنگ «ذوقار» بود. این جنگ میان قبیله ٔ بنی شیبان و سپاهیان خسروپرویز به سال چهلم از ولادت پیغمبر اسلام در محلی به نام ذوقار که میان کوفه و واسط واقع بوده درگرفت . در این جنگ سپاه ایران شکست یافت و هامرز نیز کشته شد. گویند این نخستین بار بود که عرب بر لشکر ایران فائق آمد. (برای اطلاع بیشتر رجوع به ذوقار در همین لغت نامه شود). هدایت در انجمن آرا راجع به هامرز چنین آورده : هامرز نام سرداری بوده از عجم و اصلش از شهر شوشتر و در محاربه ذی قار که نام آبی است از عرب ، در آنجا در میانه ٔ عرب و عجم رزمی بزرگ اتفاق افتاد. هامرز و هرمز خراد از جانب پرویز مأمور به جنگ شدند و پرویز هامرز را که نام آن امیر بود و معنی برخیز داشت ، چنانکه رسم پارسیان است به فال نیک شمرده او را به سرداری مأمور کرده و نام سردار عرب هانی بوده به معنی بنشین در پارسی ، ولی تفأل پرویز راست نیامده ، هانی غالب گشته و شکست فاحش به عجم رسیده و این حکایت در تواریخ مبسوط است . (فارسنامه ابن بلخی ص 105) (مجمل التواریخ و القصص ص 179) (تاج العروس ) (انجمن آرا) (المعرب جوالیقی ص 352) (عقدالفرید ج 6 صص 113-114) (تاریخ طبری «بلعمی » نسخه ٔ خطی مؤلف ورق 225). ناظم الاطباء «هامرز» را پادشاهی از پادشاهان عجم ذکر کرده است .
ترجمه مقاله