ترجمه مقاله

پاس

لغت‌نامه دهخدا

پاس . [ س ُ ] (اِخ ) شهری مستحکم به باویر بر ساحل دانوب با 24000 تن سکنه و آن مرکز روحانیت و دارای صنعت فلزسازی و مرکز تجارت نمک است .
ترجمه مقاله