ترجمه مقاله

پرس

لغت‌نامه دهخدا

پرس . [ پ ُ ] (اِمص ) پرسش :
چو یعقوب فرّخ بپرس و درود
ابا ابن یامین سخن گفته بود
رسیدند اسباط دیگر بهم
به پیش پدر شرمسار و دژم .

شمسی (یوسف و زلیخا).


ترجمه مقاله