ترجمه مقاله

پنام

لغت‌نامه دهخدا

پنام . [ پ َ ] (اِ) در اوستا پئیتی دان ّ و در پهلوی پدام و پندام و پنوم گویند. در آبان یشت ، کرده ٔ 29 آن عبارت است از جامه ای که در زیر زره پوشند. در فرگرد 14 از وندیداد در فقره ٔ 9 پنام در جزو اسلحه و لوازم یک مرد جنگی شمرده شده است . گذشته از این چند فقرات پنام در اوستا و کتب پهلوی عبارت است از دو قطعه پارچه ٔ سفید از جنس پنبه که به روی دهان آویخته با دو نوار بپشت سر گره میزنند. زرتشتیان ایران آن را روبند نامند. این پرده ٔ کوچک که بنا به توضیحات تفسیر پهلوی اوستا باید دو بند انگشت پائین تر ازدهان باشد در وقتی بکار برده میشود که مؤبد در مقابل آذر مقدس اوستا سروده مراسم دینی بجای می آورد. استعمال پنام برای این است که نفس و بخار دهن به عنصر مقدس نرسد. پنام از لوازم اتربانان (موبدان ) است از هیچ جای اوستا مفهوم نمیشود که بهدینی هم باید آن رادر مراسم دینی بکار برد. در فرگرد 18 وندیداد در فقره ٔ اول آمده است : «چنین گفت اهورا مزدا در میان مردمان هست کسی که پنام بسته اما بندی از دین بمیان بسته ندارد و خود را بدروغ اتربان (موبد) مینامد. ای زرتشت پاک تو نباید که چنین کسی را اتربان بخوانی .» درایران قدیم نیز کسی که بنزد شاه میرفت بایستی برای احترام و ادب پنام بیاویزد این طرز ادب در دربار پادشاهان چین هم معمول بوده است - انتهی . بلغت زند و پازند پارچه ای باشد چهارگوشه که در دو گوشه ٔ آن دو بند دوزند و متابعان زردشت در وقت خواندن زند و پازند و اوستا آن را بر روی خود بندند. (برهان قاطع). صاحبان فرهنگ رشیدی و جهانگیری گویند: گویا که پارچه ٔ چهارگوشه را بواسطه ٔ آنکه روی را پوشیده میدارد پنام نامیده اند (؟) :
بشد بر تخت زر اردای ویراف
پنامی بر رخ و کشتیش بر ناف .

بهرام پژدو (از فرهنگ رشیدی ).


|| تعویذی باشد که به جهت دفع چشم زخم بکار آرند. (برهان قاطع). تعویذ بود که به جهت چشم زخم با خود دارند و آن را چشم پنام نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ). حرز. وقایه . || آنچه برای چشم زخم کنند. (برهان قاطع). و من گمان میکنم که در بیت ذیل کلمه ٔ بنام که نسخه بدل آن نیز بیاد است همین پنام است :
بنام طره ٔ دل بند خویش خیری کن
که تا خداش نگهدارد از پریشانی .

حافظ.


|| پوشیده . پنهان . (برهان قاطع). مخفف پنمام [ پنهام ؟ ] بمعنی پنهان . (فرهنگ رشیدی ) :
با اکابر به مجلس خلوت
گفتگوی پنام می خواهم .

کمال اسماعیل (از رشیدی ).


- چشم پنام ؛ حرز و تعویذ که از چشم زخم نگاهدارد :
بتا نگارا ازچشم بد بترس و مکن
چرا نداری با خود همیشه چشم پنام .

شهید بلخی .


ترجمه مقاله