ترجمه مقاله

کتر

لغت‌نامه دهخدا

کتر. [ ک َ ت َ ] (اِخ ) ولایتی است در هندوستان . (فرهنگ اسدی اقبال ص 161). این گفته ٔ اسدی ظاهراً براساسی نباشد چه کتر دشتی بوده است نزدیک بلخ بچهار فرسخ بر کران رود جیحون و سلطان محمود با ایلک خان در آنجا حرب کرده است و ایلک خان را بشکست . صاحب تاریخ گردیزی آرد: ایلک خان با آن لشکر از رود بگذشت و به بلخ آمد و امیرمحمود رحمةاﷲ آنجا رفت و به دشت کتر حرب کردند. (تاریخ گردیزی ص 54). صاحب تاریخ یمینی جای این دشت را بدون ذکر نام کتر بر چهارفرسنگی بلخ کنار پل چرخیان می نویسد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 298) :
ز بت پرستان چندان بکشت و چندان بست
که کشته بود و گرفته ز خانیان به کتر.

فرخی .


و گر بیاید زانگونه باز باید گشت
که خان ز دشت کتر پشت گوژ و روی آژنگ .

فرخی .


آنچه او کرد به ترکستان با لشکر خان
شاه کرده ست بدان لشکر در دشت کتر.

فرخی .


نه یک سواراست او بلکه صد هزار سوار
بر این گواه منست آنکه دید فتح کتر.

عنصری .


رجوع به تاریخ گردیزی ص 54 و تاریخ یمینی ص 298 شود.
ترجمه مقاله