ترجمه مقاله

کفک

لغت‌نامه دهخدا

کفک . [ک َ ف َ ] (اِ) قارچی است از تیره ٔ کفکها از رده ٔ امیستها (فرهنگ فارسی معین ). کپک (یادداشت مؤلف ). || کفکها [ ج ِ کفک ] تیره ای از قارچها که جزو رده ٔ امیست ها می باشد و بسرعت در سطح مواد غذایی در مجاورت هوا پدید می آیند زیرا که هاگهای آنها همیشه در هوا پراکنده است . مهمترین گونه ٔ کفکها کفک سفید است که برروی نانهای مرطوب تشکیل کلافه ٔ سفیدی مانندپنبه میدهد. تکثیرش هم بوسیله ٔ تخم است و هم بوسیله ٔ هاگ . اگر شرایط تغذیه ٔ کفک چندان مساعد باشد دوانتهای دورشته از قارچ بهم نزدیک شده تولید تخم می نماید. از تخم رشته ای عمودی خارج می شود که در بالای آن هاگدان قرار دارد. کفها. موکرها. (فرهنگ فارسی معین ).
- کفک بغدادی ؛ نوعی کپک . (یادداشت مؤلف ) : داروها، ضماد، آردجو، کفک بغدادی . گل سرخ . گلنار. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
- کفک زدن ؛ کپک زدن ،کپک آوردن ترشی و ماست و نان و جزآن . (یادداشت مؤلف ).
- کفک سفید ؛ قارچی از تیره ٔ کفکها است که برروی خمیر نان زندگی کند و تکثیر یابد. کفک نان . کفک سفید. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کفک سفید در همین ترکیبات شود.
ترجمه مقاله