ترجمه مقاله

گانه

لغت‌نامه دهخدا

گانه . [ ن َ /ن ِ ] (پسوند) مزید مؤخر «آن » که در پارسی باستان «آنه » بوده پس از اینکه بشکل آوایی «آنه » (در پهلوی «آنک ») درآمده ، مزید مؤخربی قاعده ٔ «گانه » را ساخته است که در پهلوی کانک می باشد. این مزید مؤخر برای ساختن کلمات توزیعی که نخست کلمه ٔ «ایوک » (یک ) زمینه ٔ ساختمان آنها را فراهم کرده ، می رود. به این معنی که از لغت «ایوک » کلمه ٔ «ایوک - آنک » در فارسی که تبدیل به «یگانه » شده ، پیدا و سپس با قیاس بدان کلمات دوگانه ، سه گانه ... ساخته شده است . (از وندهای پارسی . محمدعلی لوائی صص 14 - 15). این مزید مؤخر به آخر- اسماء اعداد پیوندد و افاده ٔ تکرار و نسبت کند.
پنجگانه ؛ حواس خمسه است . (آنندراج ) (انجمن آرا).
- دوگانه :
با موی بخانه شدم پدر گفت
منصور کدام است زین دوگانه .

منصور منطقی .


نماز صبح . (آنندراج ) (انجمن آرا).
- ده گانه :
چو ده گانه ای ماند از آن زر بجای
در آن دستکاری بیفشرد پای .

نظامی .


- سه گانه :
سوگند چون خوری بطلاق سه گانه خور
تا من شوم حلال گرِ آن مطلقه .

سوزنی .


- صدگانه .
- هزارگانه .
- هفت گانه ؛ : دنیای مذاهب ایشان (باطنیان ) بر هفتگانه باشد. (بیان الادیان ).
- یگانه ؛ : از اینان یکی سر برنمیدارد که دوگانه به درگاه یگانه بگذارد. (گلستان ).(یگانه در اصل یک گانه بود برای رفع ثقالت کاف اول را حذف کردند یگانه باقی ماند). (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به یگانه شود.
|| در آخر اسماء درآید و معنی اتصاف و نسبت دهد و گاه بجای آنه نشیند.
- بیگانه .
- جداگانه :
چو هریک جداگانه شاهی کند
ز یکدیگران کینه خواهی کند.

نظامی .


جداگانه با هر یکی عهد بست
که در پایه ٔ کس نیارد شکست .

نظامی .


- دینارگانه ؛ : چون نزدیک من آمد پیرزنی بود با عکازه ای اندر دست و جبه ای پشمین پوشیده ، گفتم : من این ؟ قالت ، من اﷲ قلت ُ: الی این ؟ قالت : الی اﷲ... با من دینارگانه ای بود برآوردم که بدو دهم دست اندر روی من بجنبانید... (کشف المحجوب هجویری ص 127).
|| گاه «گانه » در ترکیب معنی کس . تن . نفر. دهد : از آن صدگانه یکی زنگی بجسته بود بقلعه بازآمد و گفت شاها زنگیان همه کشته شدند.(اسکندرنامه ٔ نسخه ٔ نفیسی ). || کلمات مختوم به هاء غیرملفوظ بهنگام الحاق به آنه بصورت گانه درآید چون : بچگانه ، دانگانه ، بندگانه . رجوع به آنه شود.
ترجمه مقاله