ترجمه مقاله

گدرک

لغت‌نامه دهخدا

گدرک . [ گ َ رَ ] (اِ) سلاح جنگ . مؤلف آنندراج آرد: در جهانگیری بمعنی سلاح است . (برهان ) (جهانگیری ). گدر. فرخی گفته :
روز و شب در بر تو گدرک بالنده چو سرو
سال و مه بر کف تو باده ٔ تابنده چو زنگ .
رشیدی نیز بدو اقتفا و بدین شاهد واحد اکتفا نموده ، تفکر در معنی بیت نکرده اند. اولاً در دعای پادشاه و شریطه ٔ قصیده مدیحه نگویند که شب و روز گدرک که سلاح جنگ است در بر داشته باشد چه شب و روز سلاح در بر داشتن علامت خوف و مشغولی به جنگ اعداست این نفرین است نه دعا، دیگر به معنی گدرک چگونه سرو می بالد و نمو میکند،دیوان حکیم فرخی حاضر است و قصیده در مدح ممدوح او محمود غزنوی است و در اختتام و دعا گوید:
تا گریزنده بود سال و مه ، از شیر، گوزن
تا جدایی طلبد روز و شب ، از باز، کلنگ
روز و شب در بر تو کودک بالنده چو سرو
سال و مه بر کف تو باده ٔ تابنده چو زنگ .
به معنی پرتو نیرین است مرقوم شده و معلوم شد کودک را گدرک خوانده و در بر را لباس فهمیده و سلاح معنی کرده و شعر بی معنی شده و بر برخی از مقتفیان او مشتبه مانده اسلحه دانند. (آنندراج ). در دیوان فرخی چ عبدالرسولی ص 208 شعر فوق بدین صورت آمده :
روز و شب در بر تو دلبر بالنده چو سرو
سال و مه در کف تو باده ٔتابنده چو زنگ .
و درآن نه کودک آمده نه گدرک .
ترجمه مقاله