ترجمه مقاله

گمیز کردن

لغت‌نامه دهخدا

گمیز کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گمیزیدن . گمیختن . شاشیدن :
با چنین دل چه جای باران است
کابر بر تو گمیز هم نکند.

سنایی غزنوی (از حاشیه ٔ برهان قاطعچ معین ).


ترجمه مقاله