ترجمه مقاله

یارج

لغت‌نامه دهخدا

یارج . [ رَ ] (معرب ، اِ) معرب یاره . (دهار) (آنندراج ). یاره که در دست کنند. (مهذب الاسماء). یارق . دستیانه ٔ پهن . سِوار. سُوار. اُسوار. قُلب . ایاره . جوالیقی ذیل یارق آرد: فارسی معرب است و اصل آن یاره است که به عربی سوار گویند و در حاشیه ٔ آن آمده است : و آن را یارج به جیم بدل قاف نیز گویند. (المعرب ص 357). و صاحب تاج العروس آرد: یارج ، فارسی معرب است به معنی قُلب و سوار که هر دو مرادف دستیانه است .
ترجمه مقاله