آبله گون
لغتنامه دهخدا
آبله گون . [ ب ِ ل َ /ل ِ ] (ص مرکب ) چون آبله ، و در بیت ذیل :
دوش که این گِردگَرد گنبد مینا
آبله گون شد چو چهر من ز ثریا.
ظاهراً غلط آمده است ، چه گون در آخر کلمه چنانکه گونه به معنی رنگ و لون و فام و نیز مانند و شبه و سان و روش می آید و بس و بمعنی دارا و دارنده در جایی دیده نشده است .
دوش که این گِردگَرد گنبد مینا
آبله گون شد چو چهر من ز ثریا.
قاآنی .
ظاهراً غلط آمده است ، چه گون در آخر کلمه چنانکه گونه به معنی رنگ و لون و فام و نیز مانند و شبه و سان و روش می آید و بس و بمعنی دارا و دارنده در جایی دیده نشده است .