آبکور
لغتنامه دهخدا
آبکور. (ص مرکب ) نمک ناشناس . نانکور :
نان کور و آب کورم خوانده ای .
ناقه ٔ صالح به صورت بُد شتر
پی بریدندش ز جهل آن قوم ِ مُر
ازبرای آب جو خصمش شدند
آب کور و نان ثبور ایشان بدند.
|| فاقد آب .
نان کور و آب کورم خوانده ای .
مولوی .
ناقه ٔ صالح به صورت بُد شتر
پی بریدندش ز جهل آن قوم ِ مُر
ازبرای آب جو خصمش شدند
آب کور و نان ثبور ایشان بدند.
مولوی .
|| فاقد آب .