ترجمه مقاله

آزرد

لغت‌نامه دهخدا

آزرد. [ زَ ] (مص مرخم ، اِمص ) آزردگی . در شاهنامه های چاپی بیت ذیل دیده میشود :
منوچهر از این کار پردردشد
زمهراب و دستان پرآزرد شد.
(درجای دیگر این کلمه را ندیده ام و بیت را هم در شاهنامه ٔ خطی و نسبةً معتمدی که در حدود 850 هَ . ق . نوشته شده نیافتم و احتمال میدهم که بیت مجعول باشد).
ترجمه مقاله