ترجمه مقاله

آسمانگون

لغت‌نامه دهخدا

آسمانگون . [ س ْ / س ِ ] (ص مرکب ) برنگ آسمان .لاجوردی . کبود : پیلغوش ، گلیست چون سوسن آزاد، آسمانگون و در کنارش رَخنگکی . (فرهنگ اسدی ، خطی ). و پیراهن قباد آسمانگون بود و سپیدی آمیخته . (مجمل التواریخ ). پیراهن وشی داشت سرخ و شلوار آسمانگون و تاج سرخ . (مجمل التواریخ ). || چون آسمان .
ترجمه مقاله