ترجمه مقاله

آسه

لغت‌نامه دهخدا

آسه . [ س َ / س ِ ] (اِ) زردی و پژمردگی که بر روی آدمی یا بر گیاه افتد: صفارة؛ آسه ٔ غَله . المصفور؛ گرسنه ٔ آسه زده . (مهذب الاسماء). شاید در غله مرادف زنگ و زردی باشد. || اصل السوس . ریشه ٔ شیرین بیان . || قسمی از فیلزهره و دیوخار که بلاطینی آن را لیسیوم بارباروم گویند.
ترجمه مقاله