ترجمه مقاله

آسوده کاری

لغت‌نامه دهخدا

آسوده کاری .[ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) عطلت . بیکاری :
دلم بگرفت از این آسوده کاری
که آسایش بود بنیاد خواری .

(ویس و رامین ).


ترجمه مقاله