ترجمه مقاله

آفروشه

لغت‌نامه دهخدا

آفروشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ) نام قسمی حلواست که از آرد و عسل و روغن یا از زرده ٔ تخم و شیره و شکر سازند، و آن را حلوای خانگی و حلوای سفید و اَفروشه نیز نامند و عرب آن را خبیص . (زمخشری ) (ربنجنی ). خبیصه . (ربنجنی ). و ابوطیب و ابوسهل و ابوصالح گویند :
رفیقا چند گوئی کو نشاطت
بنگریزد کس از گرم آفروشه
مرا امروز توبه سود دارد
چنان چون دردمندان را شنوشه .

رودکی .


این آفروشه ای است که زاغ است خوالگرْش
هر دو قرین یکدگر و نیک درخورند.

ناصرخسرو.


- آفروشه نان ؛ کنایت از چیزی بی اصل و دروغ است : هرچند این همه حال نیرنگ است و بر آن داهیان و سوختگان بنشود و دانند که آفروشه نانست باز مجاملتی در میانه نماند. (تاریخ بیهقی ).
- در آفروشه سیر دادن ؛ در صورتی خوب و فریبا آزار و رنجی رسانیدن . نظیردر لوزینه سیر خورانیدن :
همه جهان شکر لطف تو گرفت و هنوز
در آفروشه درون میدهی عدو را سیر.

رضی الدین نیشابوری .


|| بلغور گندم . (برهان ).
ترجمه مقاله