آن کسی
لغتنامه دهخدا
آن کسی . [ ک َ ] (صفت + ضمیر مبهم ) آن آدمی :
بشیر آن کسی را که بودی نیاز
بدان خواسته دست بردی فراز.
ترا آفرین از فریدون گرد
بزرگ آن کسی کو نداردْش خرد.
بزرگ آن کسی کو بگفتار راست
زبان را بیاراست و کژّی نخواست .
بشیر آن کسی را که بودی نیاز
بدان خواسته دست بردی فراز.
فردوسی .
ترا آفرین از فریدون گرد
بزرگ آن کسی کو نداردْش خرد.
فردوسی .
بزرگ آن کسی کو بگفتار راست
زبان را بیاراست و کژّی نخواست .
فردوسی .