ترجمه مقاله

آچاردن

لغت‌نامه دهخدا

آچاردن . [ دَ ](مص ) آچاریدن . چاشنی و آچار بطعام زدن :
عذرطرازی که میر توبه ام اشکست
نیست دروغ ترا خدای خریدار
راست نگردد دروغ و مکر بچاره
معصیتت را بدین دروغ میاچار.

ناصرخسرو.


دیو است جهان که زهر قاتل را
در نوش بمکرمی بیاچارد.

ناصرخسرو.


فلک مر خاک را ای خاک خور در میوه و دانه
زبهر تو بشور و چرب و شیرین می بیاچارد.

ناصرخسرو.


|| در بعض فرهنگها به این کلمه معنی درآمیختن و آمیختن مطلق داده و ظاهراً در معنی شواهد فوق و امثال آن بخطا رفته اند .
ترجمه مقاله