ترجمه مقاله

ابرقو

لغت‌نامه دهخدا

ابرقو. [ اَ ب َ ] (اِخ ) اَبرقوه . اَبرقویه . اَبرکوه . نام خره ای از یزد، از شمال و مشرق محدود به شهر بابک و از جنوب به بَوانات و آباده و از مغرب به کویر و خاک شهرضا. مرکز آن نیز موسوم به ابرقوه در 203000 گزی یزد. قُرای آن 42 و مساحت 180 فرسنگ مربع و عده ٔ سکنه 16000 تن است . و این کلمه معرب برکوه و ابرکوه است یعنی ناحیه ٔ کوه یا بالای کوه و اهل فارس این ناحیت را درکوه خوانند و از این جاست ابوالقاسم احمدبن علی (یا علی بن احمد) وزیر بهاءالدولةبن عضدالدولةبن بویه . صاحب حدودالعالم ابرقو را برقوه آورده است . و قدما گاهی ابرقو را از خره ٔ اصطخر فارس شمرده اند. || نام دهی بر شش منزلی نشابور.
ترجمه مقاله