ترجمه مقاله

ابزار

لغت‌نامه دهخدا

ابزار. [ اَ ] (اِ) افزار. اوزار. ادات . آلت . وسیله . مایه . || آنچه در دیگ کنند پختن را. دیگ افزار. || آنچه بدان طعام خوشبو کنند. و فرق ابزار با توابل آن است که ابزار از ترینه باشد و توابل از ادویه ٔ یابسه . و بجای یکدیگر نیز استعمال شوند. بهارات . و اینکه لغویین عرب این کلمه را جمع بزر گویند غلط است ، چه این کلمه فارسی است و اسم جنس است نه جمع،چنانکه افزار و اوزار صورت دیگر آنست . ج ِ عربی آن ابازیر است . || در اصطلاح بنایان ، کشو که زیر سقف از گچ بر گیلوئی کنند. || در کلمات مرکبه همیشه به معنی آلت و وسیلت و مایه باشد، چون دست افزار و پاافزار و دیگ افزار و بوی افزار و جز آن .
ترجمه مقاله