ترجمه مقاله

ابوالخطاب

لغت‌نامه دهخدا

ابوالخطاب . [ اَ بُل ْ خ َطْ طا ] (اِخ ) محمدبن ابی زینب الاسدی ، ملقب به اجدع . پیشوای فرقه ای از غلات که به نسبت به ابوالخطاب خطابیه نام داشته اند. ابوزینب پدراو در اول از پیروان امام جعفر صادق علیه السلام بود سپس مدعی الوهیت آن حضرت گردید و امام علیه السلام از وی تبری جست و لعن کرد و مردمان را از متابعت او نهی فرمود. و ابن الندیم گوید ابوالخطاب دعوت بخدائی امیرالمؤمنین علی میکرد و میمون قداح نخست از اتباع وی بود. در ملل و نحل شهرستانی ذکر عقاید او آمده است وگویند پس از برائت جستن ِ جعفر صادق از او، او خود را خدا خواند و باز گویند که او ائمه را خدا گفت و نیز بدو نسبت کنند که می گفت در هر دوری رسولی ناطق و رسولی صامت باشد، رسول صامت محمد صلی اﷲعلیه وسلم و رسول ناطق علی علیه السلام است . عاقبت عیسی بن موسی والی کوفه به سال 143 هَ . ق . وی را دستگیر کرده و بکشت .
ترجمه مقاله