ترجمه مقاله

ابوالعباس

لغت‌نامه دهخدا

ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) سیّاری . یکی از بزرگان اهل طریقت صاحب ابی بکر واسطی و مؤسس سلسله ٔ سیّاریه . پیروان او در مرو و نسا بسیار بوده اند. و شیخ فریدالدین عطار در تذکرة الاؤلیاء گوید: ابوالعباس سیاری رحمةاﷲ علیه از ائمه ٔ وقت بود. عالم بعلوم شرایع و عارف بحقایق و معارف و بسی شیخ را دیده بود و ادب یافته و اظرف قوم بود و اوّل کسی که در مرو سخن از حقایق گفت او بود و فقیه ومحدّث و مرید ابوبکر واسطی بود و ابتداء حال او چنان بود که از خاندان علم و ریاست بود و در مرو هیچکس را در جاه و قبول بر اهل بیت او تقدم نبود و از پدر میراث بسیار یافته جمله را در راه خدا صرف کرد و دو تار موی پیغمبر علیه السلام داشت ، آنرا باز گرفت حق تعالی ببرکت آن او را توبه داد و با ابوبکر واسطی افتاد و بدرجه ای رسید که امام صنفی شد از متصوفه که ایشانرا سیاریان گویند. نقل است که روزی بدکان بقال شد تا جوز خرد سیم بداد صاحب دکان شاگرد را گفت جوز بهترین گزین شیخ گفت هرکه را فروشی همین وصیت کنی یا نه گفت نه لیکن از بهر علم تو میگویم گفت من فضل علم خویش بتفاوت میان دو جوز بندهم و ترک جوز گرفت . نقل است که وقتی او را بجبر منسوب کردند از آن جهت رنج بسیار کشید تا عاقبت حق تعالی آن بر او سهل گردانید. و گفت تاریکی طمع مانع نور مشاهده است . و گفت ایمان بنده هرگز راست بنایستد تا صبر کند بر ذل ، همچنانکه صبر کند بر عز. و گفت هرکه نگاه دارد دل خویش را با خدای تعالی بصدق خدای تعالی حکمت را روان گرداند بر زبان او. و گفت سخن نگفت از حق مگر کسی که محجوب بود از او. از او پرسیدند که معرفت چیست ؟ گفت بیرون آمدن ازمعارف . پرسیدند که از حق تعالی چه خواهی ، گفت هرچه دهد، که گدا را هرچه دهی جایگیر آید. پرسیدند که مرید به چه ریاضت کند گفت بصبر کردن بر امرهای شرع و ازمناهی بازایستادن و صحبت با صالحان کردن . و گفتی :
اتمنی علی الزمان مجالا
ان اری فی الحیوة طلعة حرّ.
و خاک او بمرو است و خلق بحاجات خواستن آنجا میروند. رجوع به کشف المحجوب هجویری و تذکرةالاولیاء عطار شود.
ترجمه مقاله