ترجمه مقاله

ابوالفرج

لغت‌نامه دهخدا

ابوالفرج . [ اَ بُل ْ ف َ رَ ] (اِخ ) سگزی . شاعری از مردم سیستان . وی مداح ابوعلی سیمجور بود و آل سبکتگین را هجا میگفت . پس از غلبه ٔ محمود بر آل سیمجور سلطان به قتل او فرمان داد و بشفاعت عنصری شاعر که شاگرد ابوالفرج بود از مرگ رهائی یافت . گویند او عمری دراز یافته و به صدوبیست سالگی رسیده است و دولت شاه سمرقندی گوید: او را در علم شعرچند کتاب نفیس است و اکابر در رسائل خود به اشعار استاد ابوالفرج استشهاد میکنند. و از گفته های اوست :
عنقای مغرب است در این دور خرمی
خاص از برای محنت و رنج است آدمی
چندان که گرد صورت عالم برآمدیم
غمخواره آدمی است و بیچاره آدمی
هرکس بقدر خویش گرفتار محنتند
کس را نداده اند برات مسلمی .
و گویند آنگاه که سلطان محمود بر وی دست یافت و بشفاعت عنصری از جریمه ٔ او درگذشت اموال وجهات او را به استاد عنصری بخشید و استاد عنصری نیمی از اموال او را بدو گذاشت .
ترجمه مقاله