ترجمه مقاله

ابوالقاسم

لغت‌نامه دهخدا

ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) ابن قدامه . مجدالدین علی بن جعفربن حسین بن قدامه ٔ موسوی . از بزرگان نشابور بود و او را رئیس خراسان میگفتند و سلطان سنجر او را برادر میخواند و ادیب صابر را در مدح وی قصائدیست :
سیدالسادات مجدالدین ابوالقاسم علی
کز علو چرخ است و از دل ماه وز دین آفتاب .
و در تذکره ٔ دولتشاه بنقل مجالس المؤمنین کنیت او ابوجعفر آمده است .رجوع به تذکره ٔ دولتشاه و مجمعالفصحاء و مجالس المؤمنین شود.
ترجمه مقاله