ترجمه مقاله

ابوالمظفر

لغت‌نامه دهخدا

ابوالمظفر. [ اَ بُل ْ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) نصر ابویعقوب عضدالدوله یوسف (امیر...)بن ناصرالدین سبکتکین برادر کهتر سلطان محمود غزنوی . او سپهسالار و حکمران خراسان بود. وفات وی به سال 412 هَ . ق . است . وی ممدوح شعرای محمودی و مسعودی است و ایشان را در باب او مدایح بسیار است :
جهاندار و سالار او [ محمود ] میر نصر
کزو شادمان است گردنده عصر
سپهدار چون بوالمظفر بود
سر لشکر از ماه برتر بود.

فردوسی .


نخستین برادرْش کهتر بسال
که در مردمی کس ندارد همال
ز گیتی پرستنده ٔ فرّ، نصر
زید شاد در سایه ٔ شاه عصر
کسی کش پدر ناصرالدین بود
سرتخت او تاج پروین بود
خداوند مردی و رای و هنر
بدو شادمان مهتران سربسر.

فردوسی .


سپاهدار خراسان ابوالمظفر نصر
امیر عالم عادل برادر سلطان .

فرخی .


نامور میر نصر ناصر دین
بوالمظفر که عزم اوست ظفر.

عنصری .


یکی از نصرت او نام خسرو
یکی از کنیت او بوالمظفر.

عنصری .


هست اندر جهان ظفر لیکن
جز بر میر ابوالمظفر نیست .

عنصری .


رجوع به نصربن ناصرالدین ... و نیز رجوع به تاریخ بیهقی چ فیاض ص 130 و 216 و 359 و 510 و 642 و 678 و ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ طهران ص 296 و 440 به بعد شود.
ترجمه مقاله