ترجمه مقاله

ابوالوفاء

لغت‌نامه دهخدا

ابوالوفاء. [ اَ بُل ْ وَ ] (اِخ ) کمال الدین . سید ابوالوفاء شیرازی .(خواجه ...) فرصت شیرازی در آثارالعجم آرد که : از احوالش چیزی معلوم نشد جز اینکه سیدیست جلیل القدر از اولیأاﷲ و با شاه داعی الی اﷲ معاصر بوده و ارادت داشته . زمانی که شاه نعمةاﷲ ولی قدس سره بشیراز آمده شرف خدمت آن جناب را دریافته . بقعه ٔ سید ابوالوفاء در سمت شمال غربی شیراز است خارج از شهر بمسافت یک میدان اسب . بقعه ٔ کوچکی دارد اطرافش قبرستان است - انتهی . و ظاهراً مراد جامی در اشعةاللمعات از قدوةالعرفاءخواجه ابوالوفاء که این قطعه ٔ منظوم را به نام او ثبت میکند و خود بجواب آن می پردازد صاحب ترجمه است :
قدوه ٔ اهل دانش و تقوی
بنویسد جواب این فتوی
که چه باشد مراد شیخ جنید
رحمةاﷲ ز رمز لون الما
از چه فرمود صاحب لمعات
عکس آنرا که شیخ کرد ادا
عکس آن چیست آنکه رنگ محب
هست رنگ حبیب بی همتا.
خواجه شمس الدین محمد حافظشیرازی را به او علاقه ٔ تام بود و ابوالوفا را درباره ٔ او وفا:
وفا از خواجگان شهر با من
کمال دولت و دین بوالوفا کرد.
(نقل به اختصار از حافظ شیرین سخن تألیف محمد معین ). و رجوع به ابوالوفای خوارزمی شود.
ترجمه مقاله