ترجمه مقاله

ابوتمام

لغت‌نامه دهخدا

ابوتمام . [ اَ ت َم ْ ما ] (اِخ ) حبیب بن اوس بن حارث بن قیس ابوالقاسم حسن بن بشربن یحیی آمدی . در کتاب الموازنة بین الطائیین آید که بیشتر مردم برآنند که پدر ابوتمام ترسائی از اهل جاسم بود و جاسم قریه ای است از قراء جیدور ازاعمال دمشق . نام او تدوس عطار و سپس اوس گفته اند و نسبت او بطی مشکوک فیه است . ابوبکر خطیب در تاریخ بغداد نسب او را با اندک تغییری چنانکه سابقاً گفتیم می آورد و صولی میگوید بعضی برآنند که ابوتمام حبیب بن تدوس نصرانی است و نام تدوس را بگردانیده و اوس گفته اند. او در دیباچه ٔ لفظ خویش و بضاعت شعر خود و حسن اسلوب یگانه ٔ روزگار بود و کتاب حماسه ٔ او دلیل غزارت فضل و اتقان معرفت و حسن اختیار اوست و مجموعه ٔ دیگری دارد که آنرا کتاب الفحول نامیده است و در آن طائفه ای کثیره از شعرای جاهلیت و مخضرمین و اسلامیین را گرد کرده است او کتاب اختیارات از شعر شعرا و عده ٔ بیشماری از اشعار عرب از بر داشت و بلاد بسیاری را بدید وابودلف عجلی را مدیحه ای بائیه بگفت و او پنجاه هزار درم صلت آن بداد و نیز ابن زیات را مدح گفت و گویند در این وقت در مجلس فیلسوفی بود و بعضی گفته اند او ابویوسف یعقوب بن صباح الکندی بود در مجلس احمدبن المعتصم و این فیلسوف چون شعر او بشنید گفت این شاعر بجوانی خواهد مرد گفتند از کجا دانی گفت از حدت و ذکاء و فطنت با لطافت حس و جودت خاطر او دانستم که نفس روحانی او جسم او بخورد چنانکه شمشیر هندی نیام را. و در روضات بعض اشعار در مدح اهل بیت سلام اﷲ علیهم بدو نسبت داده شده است که مجعول و مصنوع می نماید. و باز در شرح حال او گفته اند که پدر ابوتمام در دمشق کار آب میکرد و خود ابوتمام در جامع مصر شغل سقائی میورزید. مولد او به سال 190 و یا 188 و یا 172 تا 192 هَ .ق . در قریه ٔ جاسم شهر جیدور از اعمال دمشق بود و درمصر تربیت یافت و به سال 231 یا 228 یا 232 در موصل درگذشت و ابونهشل بن حمید طوسی بر قبر او قبه ای کرد و ابن خلکان گوید من قبر او بموصل بدیدم . و ابن الندیم گوید از اوست : کتاب الحماسه . کتاب الأختیارات من الشعر و الشعرا. کتاب الأختیار من اشعار القبائل . کتاب الفحول . شعر او نزدیک دویست ورقه است و صولی آنرا بحروف و علی بن حمزه ٔ اصفهانی بر انواع مرتب کرده اند:
پیش چنین تحفه کو تمیمه ٔ عقل است
واحزن از جان بوتمام برآمد.

خاقانی .


تا وصف او تمیمه ٔ من شد بجنب من
تمتام ناتمام سخن بود بوتمام .

خاقانی .


ترجمه مقاله