ترجمه مقاله

ابوزیان

لغت‌نامه دهخدا

ابوزیان . [ اَ زَی ْ یا ] (اِخ ) محمد السعیدبن ابی فارس عبدالعزیز مرینی . هیجدهمین از امرای بنومرین . پس از وفات ابوفارس ابوبکربن غازی بن الکاس ، محمد را که کودکی پنجساله بود به سلطنت برداشت و از سپاهیان اخذ بیعت کرده زمام امور ملک را به دست خویش گرفت . لکن در این وقت ابوحمو سلطان پیشین تلمسان به استرداد ملک خویش قیام کرد و از طرفی نیز امیر غرناطه به کینه ٔ اینکه سلاطین فاس ابن الخطیب وزیر مغضوب او را بخود راه داده و حمایت کرده بودند فتنه جویانی چند را به دعوی تاج و تخت بداشت ، و عاقبت در ششم محرم سنه ٔ 776 هَ . ق . ابوالعباس پسر ابوسالم پادشاه مرینی به تقویت و تحریض امیر غرناطی ، پادشاه صغیر را خلع و بر اریکه ٔ ملک مستولی گردید.
ترجمه مقاله